loading...
جوکهای دوست داشتنی
نفس 81 بازدید : 24 جمعه 14 شهریور 1393 نظرات (0)

 

 

يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن ،‌

قطار ميره تو تونل و همه جا تاريک ميشه،‌ يهو يه صدای ماچ و بعد هم يه صدای كشيده مياد !

قطار از تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر جاشون . پيرزنه با خودش ميگه :

عجب دختر متين و باحياييه ! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسی راه نميده، تا يارو بوسيدش ،

گذاشت زير گوشش ! دختره با خودش ميگه : عجب پيرزنه نجيبيه !

با اينكه سنش بالاست و كسی تحويلش نميگيره ، بازم  نميذاره كسی ازش سوء استفاده كنه.

پيرمرده هم با خودش ميگه :‌ بابا عجب بدبختيه‌ها ! يكی ديگه حالش رو ميكنه ما كشيده رو می خوريم!

پسره هم با خودش ميگه : چه حالی ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلی !


 

 

 

 

از یارو می پرسند پتروس که بود؟ می گه یه دهقان فداکار بود که وقتی گرگ به گوسفندانش حمله کرد، رفت زیر تانک و انگشتشو کرد تو چشم راننده قطار!


 

این اس ام اس رو برای۲نفر بفرست.اولی برای یک آدم احمق و دومی برای یک آدم نفهم!بعد بشین فکر کن ببین خودت کدوم بودی که من اینو برات فرستادم!
.


 

یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس میکردیم میکشیدیم رو تخته
فکر میکردیم خیلی تمیز شد
بعد که تخته خشک میشد میدیدم چه گندی زدیم...!

الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

 

یه خانوم همسایه داریم
که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم ...
اصن یه وضیه هااااااااا


 

به هزار امید از دوست دخترم می پرسم از کجا بدونم منو واسه خودم دوست داری؟

برگشته میگه:

قیافه و هیکل که نداری

بچه مایه دارم که نیستی

اخلاقتم که گند دماغه

به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم !!
.
.
.


 

 

یکی نوشته بود :
چقدر شیرینه وسط sms شبانه خوابت ببره ، صبح بلند شی ببینی نوشته :
قربون عشقم برم که خوابش برده!
منم یه شب وسط sms بازی خوابم برد
صبح بلند شدم دیدم نوشته : مُــــــــردی ؟

 

 

والا زمان ما تا۱۲_۱۳ سالگی دختر وپسر مختلط تو کوچه بازی میکردیم هیچ اتفاقی هم نمیفتاد حالا دختر۵ساله بشینی پای حرفاش ۳بار عاشق شده دوبار هم فارغ !

 

 

مامانم زنگ زده مغازه میگه داداشت اونجاس هنوز؟
میگم نه چن دقیقه پیش رفت
میگه یعنی کلا رفت؟!!
گفتم نه هنوز نصفش اینجاست :|

 

 


آدما کلا سه دستن :
یا منو دوس دارن
یا دوس دارن منو دوس داشته باشن
یا اصن آدم نیستن
یه همچین آدم احترام گذار به سلایق مختلفی هستم !


 

هفت سالم بود با مامانم رفته بودم بیرون واسه خرید ، حالا اینش که چطور گم شدم بمونه !
آقا مارو تحویل کلانتری دادن گفتن این پسره گم شده منم اِینهههو این یتیما یه گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم و میگفتم : “من مامانمو موخووام
خلاصه یه سربازه اومد پیشم گفت : ما مامانتو پیدا میکنیم اگه قول بدی گریه نکنی و به سوالام درست جواب بدی من : باشیییییی !
سرباز : خونتون کجاس ؟؟؟
من : پهلو خونه سـارا اینا (دختله همسایمون)
سربازه
سربازٍ : نه منظورم اینه که کدوم خیابون ؟؟؟
من : خیابون سارا اینا !
باز سربازه
یکی دیگه اومد که به نظر سرباز نمیومد گفت : بزار خودم ازش بپرسم !
پسرجان خونه سارا اینا کجاس ؟؟؟
من : پهلو خونه ما
یهو کل ملت از خنده کف کلانتری هیلیکوپتری و هواپیمایی زدن !!!
الان که فک میکنم میبینم از همون بچگی هم فقط به درد این میخوردم که موجبات خنده و شادی دیگرونو فراهم کنم

 

 

 

 

 

دختره اومده تو مغازه دستشو گذاشته رو پفک میگه آقا از این پفکا دارین ؟
منم گفتم نه عزیزم تموم کردیم ؛ اونم رفت بیرون !
رانی هلو وا کنین فشارم افتاده !!!

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلاااااااامممممممم . به وبلاگ من خوش اومدید بدون نظر نرین
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    عکسا و جوکا رو سایت رو چه جوری ارزیابی می کنی؟
    یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی

    یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی


    آمار سایت
  • کل مطالب : 90
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 84
  • بازدید ماه : 190
  • بازدید سال : 512
  • بازدید کلی : 5,301